‌| شهر اشباح |

‌-آدم احساساتی بیشتر رنج می‌برد-

با او چطور می‌گذشت؛ که با من نشد بگذرد؟!

جمعه, ۲۵ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۵۹ ب.ظ

+ او هم شمارا می خواست؟

به اندازه یک قرن ساکت ماند.

بعد گفت: هیچوقت مطمعن نشدم.

سلام عزیز دلم،

امیدوارم حالت خوب باشد. می‌دانم مدت‌هاست که درگیر افکار و احساساتم هستم، و باید اعتراف کنم که این روزها چندان حال خوبی ندارم. غمی سنگین در دلم نشسته است. شب‌ها که قدم می‌زنم، گریه می‌کنم. امروز دو زوج پیر دیدم که روی یک نیمکت نشسته بودند، آرام و بی‌صدا، حرف می‌زدند و عبور ماشین‌ها را تماشا می‌کردند. چقدر زندگی برای آن‌ها ساده و بی‌دغدغه به نظر می‌آمد. بی‌تلاش و بی‌کشمکش، انگار سخت نمی‌گیرند. چند قدم جلوتر، مردی که آشغال‌ها را جمع می‌کرد و سیگاری به لب داشت، مرا در فکر فرو برد؛ آدم‌ها هر کدام به نوعی غرق در روزمرگی‌هایشان، اما من... من در کجای این جهان ایستاده‌ام؟

تو آن سوی دنیایی و من این سو. فاصله‌ای که تنها بر غمم افزوده است. احساس می‌کنم زنده‌ام، اما همچون مرده‌ای متحرک. از خودم بیزارم، از این شهر، از این زندگی خسته‌ام. عزیزم، ماه‌هاست که بدون قرص خواب نمی‌توانم بخوابم و حتی آن‌ها هم دیگر کارساز نیستند. نمی‌خواستم بار اضافی روی شانه‌های تو باشم. نمی‌خواستم حال بد من بر زندگی تو سایه بیندازد.

حقیقت این است که احساس می‌کنم لیاقت هیچ چیز را ندارم، حتی بغل شدن و بوسیده شدن. ولی باور کن دارم تمام تلاشم را می‌کنم، هرچند گاهی به نظر می‌رسد که تلاشم بی‌ثمر است. شاید این سرنوشت من است که هیچ‌گاه نتیجه نگیرم.

اما عزیزم، باور کن که به همه چیز نمی‌توان عادت کرد. بعضی چیزها هرگز عادی نمی‌شوند.این روزها زندگی برایم سخت‌تر از همیشه شده است. یادم می‌آید وقتی کودک بودم، خواب‌هایم را برای مادرم تعریف می‌کردم و او همیشه می‌گفت: «تو خوشبخت می‌شی، بزرگ که بشی، پولدار می‌شی.» اما حالا که جوان هستم، احساس می‌کنم پیر شده‌ام. بارها گریه کرده‌ام، بغض‌هایم را در خودم فرو برده‌ام و هنوز هم تلاش می‌کنم، اما دیگر سرد شده‌ام، حتی از خودم. نمی‌دانم، شاید آدم‌ها وقتی به جایی می‌رسند که دیگر نمی‌توانند، همه چیز را رها می‌کنند و می‌روند. ولی من هنوز تلاشم را می‌کنم، اگر نشد، به درک!

دوستت دارم، همیشه. می‌دانم از من سرد شده‌ای، اما قلبم همچنان در کنار توست.

حالا که جوان هستم، احساس می‌کنم پیر شده‌ام.

 

برگرفته شده از وبلاگ idwannak.blog.ir

:)))))))))

یووو میتسوری‌
حالت‌چطوره؟

من خوبم :`) ، ادمین در چه حاله؟ D:: درسته که محفل ققنوس به من و تو خیانت کرد و طی یه باگ پیخوش owner شده ولی هشتگ چیهیرو ادمین ابدی . 

منم زنده ام هنوز :))))
تو چرا؟ لفت دادی زبونم لال؟ :"(
بااااگ؟ زیر سر خود بوقلمون صفتشه. از بچگی آرزو داشت جای منو بگیره 😂😭

نههه لفت ندادمولی رکب خوردیم رکبعلی. 

بخدا. مرتیکه ی بوقلمون>:[ 

چه رکبی :")))

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.