نه تو آنی که همانی، نه من آنم که تو دانی.
روزمره نویسی نداریم یه راست میریمسراغ چالش.
ظاهری : راستش من ظاهری خیلی روم تاثیر خاصی نداره واقعا. ولی عاشق چشم و دست آدما میشم "-" به معنای واقعی کلمه!!!
چشم و دست آدما خیلی چیزارو نشون میده. مثلا دستای مامان و بابام که پر از جای زخم و بریدگیه، چشمای ویلیام که پر از حسای غریبی بود، چشمای خواهرم که پر از حرفای نگفتشه.
اخلاقی : خب من خیلی چارچوب اخلاقی برام مهمه و جذب هر آدمی نمیشم تا اخلاقشو نفهمم و اگه ببینم حتی یه رفتارشبرام خارجاز قوانینیه که وضع کردم صراحتا میزارمشکنار.
یکیش تعهده، اونم به هرچیزی.ادمایی کهتعهد بلدن قابل اعتمادن واقعا و میشهروشون حساب باز کرد.
دومیش دروغنگفتنه و من از آدمای دروغگو متنفرم. اینکه دروغ بگن و خر فرضتکنن عصبیممیکنه و دلممیخواد بکشم طرفو.
سومیش بیاحترامی نکردن. ببینید منظورم از بیاحترامی اینه که خانواده و کل شخصیت فرد رو به روتو زیر سوال بردنه. اینکه فککنی با کسی صمیمی هستی ولی میتونی به خانواده اش بی احترامی کنی یا چیزی بگی که واسه اون شخص اهمیت داره و دلش میشکنه واسه من تا ابد رد فلگه.
چهارمیش مهربونیه :") وای من عاشق آدمای مهربونم. خیلی زیاد . نه اینکه به هر کی رسید بگه عشقم و فلانم و چقد خوشگلی و تنها کسی که ازش تعریف نکرده باشه سگنر/ماده کنار خونشون باشه "-" مهربونی که شرایط سنج باشه.بدونه کجا مهربون باشه کجا نباشه. وای.
پنجمیش میشه کسایی که حیوانات رودوست دارن و اذیتشون نمیکنن. من واقعا ببینم کسی با حیوانات بدرفتاری میکنه از چشمم میوفته و جذبش نمیشم.حتی اگه همه ی خصوصیات اخلاقی مورد علاقم رو داشته باشه. حتی اگه چوزو کامو باشه XD.
و خیلی دیگه که واقعا بخوام نام ببرم طولانی میشه. اما میدونین اینا همش حرفه.یهوب خودت میای میبینی جذب کسی شدی که خییلی از خصوصیات مورد علاقتو نداره و اصلا اونی نبوده که فکر میکردی.
پولو نگفتی ناراضیم ازت